در قرن بیستم میلادی عده ی کمی توانستند حد فاصل بین طراحی و معماری را بدون مشقت و با موفقیت مانند چار ایمز و ری ایمز رعایت نمایند. برای این زوج، برتری دادن به یکی از دو این مقوله، تصنعی و ناکارآمد بود. افکار خلاق و کارآمد آنها برگرفته از روش های مبتنی بر حل مساله بود که منجر به پیدایش راه حل هایی در روند طراحی می شد که نیازهای مشخصی را پاسخ می گفتند و موفقیت این روش ها را میشد در میزان کارآمدی آنها اندازه گیری نمود. علی رغم اینکه خانم و آقای ایمز آشکارا دده از رواج گرایش "بیان خلاق" بودند، اما زمانی که کارهایشان به نمایش در می آمد، با یکنواختی و روزمرگی که معمولا آثاری که به شدت عملگرا هستند را تهدید میکند روبرو نبودیم. آنها دریافته بودند که لذت بردن از طرح به خودی خود کارآمد است، و هر آبجکتی که در کاربرش این حس را بر می انگیزد، منجر به ملاحظات زیبایی شناختی میگردد که این نیز یکی دیگر از معیارهای کارآمدی طرح است. اعتقاد به وحدت عملکرد و احساس منجر به پیدایش برخی از شاخص ترین آثار قرن شد.
معرفی کوتاه معماری دیکانستراکشن
کاووش در ساختار و اجزا شهر گور بر اساس مستندات میدانی (قسمت 2)
کاووش در ساختار و اجزا شهر گور بر اساس مستندات میدانی (قسمت 1)
آشنایی با معانی رنگ در معماری سنتی
الگوهای انتخاب و کاربرد رنگ در دکوراسیون داخلی ساختمان (بخش 2)
الگوهای انتخاب و کاربرد رنگ در دکوراسیون داخلی ساختمان (بخش 1)